بیداری اسلامی / سنبله برنجی

        به نام قدرت بخش قلم‌ها و چاشنی بخش زبانها مقاله‌ا‌ی در باره‌ی بیداری اسلامی                                                                                 هزار و چهارصد سال پیش شبه جریزه عربستان به عنوان کشوری فرو رفته در هاله‌ای‌از جاهلیت مطلق بود که ساکنان آن به بدویت و صحرانشینی و شقاوت و خوردن گوشت سوسمار و زنده به گورکردن دختران در […]

 

 

 

 

به نام قدرت بخش قلم‌ها و چاشنی بخش زبانها
مقاله‌ا‌ی در باره‌ی بیداری اسلامی                                                                                
هزار و چهارصد سال پیش شبه جریزه عربستان به عنوان کشوری فرو رفته در هاله‌ای‌از جاهلیت مطلق بود که ساکنان آن به بدویت و صحرانشینی و شقاوت و خوردن گوشت سوسمار و زنده به گورکردن دختران در جهان شهرت داشتند. طولی نکشید سرزمین حجاز  به برکت وجود مردی از ثلاثه حضرت ابراهیم خلیل الله (ع) که در طفولیت از نعمت وجود پدر و مادر محروم گردید و در دامان عمویی متعهد و معتقد پرورش یافت مرکز توجه جهانیان قرارگرفت. ابر مردی که در آن بحبوهه‌ که عربستان از بربریت، خباثت، وحشی‌گری، جرم، جنایت رنج می‌برد به امین‌ترین، رئوف‌ترین و بلندآوازه‌ترین مرد جهان تبدیل شد. او که سواد خواندن و نوشتن نداشت مبدل به یگانه منجی جهانیان گردید وجایگاه رفیع بلیغ‌ترین و انسان‌سازترین راهنمای بشر از ابتدای خلقت زمین تا انتهای دنیا را به خود اختصاص داد و کامل‌ترین، فصیح‌ترین دین دنیا و وزین‌ترین و روشنگرانه‌ترین کتاب آسمانی طول تاریخ آفرینش را به جهانیان عرضه نمود. مردی که به پیامبر صلح و دوستی و رفعت شهره گردید و تعالیم انسان سازش سرنوشت خیل بسیاری از جهانیان را عوض نمود، عده‌ای که وصایای گوهربارش را قبول نمودند رهنمون به بهشت برین شدند و عده‌ای که در جبهه مقابل او قرار گرفتند دچار عذاب اخروی و بدنامی ابدی گردیدند. کفار ثروتمند و نیرومند و مسلح‌  در مقابل او که ثروتی نداشت و فقط مسلح به سلاح ایمان و بردباری و دریافت حقیقت وجودی خداوند متعال بود و از نیرویی معنوی و فراتوان هر انسان زمینی سرشار بود حقیر و ناتوان شدند و با آنهمه ادعا و دبدبه و کبکبه یارای مقابله با او را در خود نیافتند و با عجز و لابه متوسل به عموی ایشان شده و اخطار و هشدار دادند تبلیغ دین اسلام منافع کثیر آنان را در معرض خطر جدی قرار داده است به همین دلیل محمد امین (ص) باید دست از رسالت خویش برداشته و در مقابل ثروتی قابل توجه یا هر چیزی که خود اراده کند از آنان مطالبه نماید. هنگامی که تهدیدات و پیشنهادات کفار به گوش ایشان رسید با بردباری و تواضع مواضع بر حق خویش را آشکار نموده و فرمودند: قسم به کسی که زندگی و جانم در دست اوست اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپم بگذارند هرگز از رسالت عظیم خویش دست برنخواهم داشت و گروه کثیر کفار را تنها با اکتفا به همین جمله‌ی مختصر و دندان شکن منکوب کرد؛ زیرا به یقین می‌دانست با ادای این سخنان که با ایمان قلبی و عقیده‌ای راسخ بر زبان آورد خود را ابدی و دینی را که از طرف خداوند برای ابلاغ آن مأمور و منصوب شده، جاودانی می‌نماید.
بُعد شخصیتی و معنوی حضرت محمد (ص) پیام‌آور دین مبین اسلام و منزلتی که از سوی خداوند عزو جل به ایشان اعطا گردید از چند جهت قابل تعمق و بررسی است. اول اینکه پروردگار بی‌همتا او را ملقب به عنوان رسول الله (ص) گردانید و امتداد نسل و نام پرآوازه ایشان از طریق فرزند اوناث است که این اتفاق در طول تاریخ تنها در مورد ایشان اتفاق افتاده و تنها در مورد نسل ایشان صدق می‌نماید و بعد دیگر ایشان به عنوان تنها انسانی خاکی در طول تاریخ پیدایش جهان هستی بر بال جبرئیل امین (ع) سوار و تا جایی پیش رفت که حضرت جبرئیل به عنوان فرشته‌ای مقرب حق وارد شدن به حریم آنجا را نداشت اما او که انسانی خاکی بود سوار بر بُراق به درجه‌ای از عرش آسمان عروج نمود که تنها یک پرده بین ایشان و حضرت باریتعالی حایل بود و معجره فنا ناپذیرشان آخرین کتاب آسمانی قرآن مجید است که در طول قرنها به طور اعجازبرانگیزی از تحریف و دستبرد در امان مانده و نکته به نکته آن راهنمای نوع بشر به فلاح و رستگاری و تکنولوژی نوین است و معجزه دیگرش اعجاز شق‌القمر بود وبسیاری دیگر…
به هر حال هرچه بود دین مبین اسلام که از سرزمین حجار آغاز گردید با نام پیام‌آور صادق و امین آن حضرت محمد مصطفی(ص) در هم گره خورد و مرزهای دور و نزدیک را در نوردید و طولی نکشید این دین و عنوان علی رغم میل و اراده کفار بدخواهان و مستکبران در سراسر جهان پرآوازه گشت وبه زودی مرزهای تمام کشورهای جهان از جمله ایران مقتدر را در نوردید و وارد آن شد و همزمان با سایر ملل دیگر به ایرانیان نیز عرضه گردید .
دین مبین اسلام بر خلاف دین‌های تحریف شده‌ی آن زمان تأکید داشت هیچ تفاوتی بین سیاه، سفید، فقیر، غنی، عرب، عجم، مرد و زن وجود ندارد الا تقوا و پرهیزکاری، روی همین اساس بسیاری از ایرانیان که سالها اسیر ظلم و استبداد سلسله ساسانیان بودند با میل و رغبت و از جان و دل به دین اسلام گرویدند.
امتیاز بزرگ ایرانیان در طول تاریخ هفت هزار ساله خودشان این است که در این سرزمین هرگز برده داری رسم نبوده و این رسم ظالمانه هرگز موفقیتی در این دیارکسب ننموده است و یکی از افتخارات بزرگو پایدار ایرانیان همین بس که هیچ‌گاه در طول تاریخ کهن خویش بت‌پرستی نکرده‌اند و قبل از عرضه دین اسلام به این سرزمین خدواند متعال را با عنوان اهورامزدا می‌شناختند و بنابه آموزه‌های پیامبر پاک سرشت ایرانی حضرت زرتشت پیامبر(ع) روزی پنج وعده به درگاه خداوند نماز می‌گزاردند و «گفتار نیک، پندار نیک،کردار نیک» را سرلوحه امور زندگی خویش قرار داده و آن را در دنیا گسترش ‌داده و به جهانیان می‌آموختند. بر خلاف برخی از روسای تندروی اعراب‌ وحشی که قدم در هر سرزمینی که می‌گذاشتند آبادانی شهرها را با خاک یکسان نموده و به احدی از افراد آن سرزمین رحم نمی‌کردند ایرانیان بزرگ منشی و آقایی را به جهانیان عرضه ‌نموده و عطوفت و بزرگواری را به ملت‌های تحت سیطره خویش القا می‌نمودند زیرا ایرانیان از قرون اولیه‌ی پیدایش خویش از پیشتازان دین و تمدن و فرهنگ و هنر بوده‌اند و هر کجا چراغی فرا روی علم و دانش بشری روشن گشته ردپایی از ایران و ایرانی در کنار آن به وضوح قابل رؤیت بوده است. ملت نستور و پرتلاشی که خودِ تاریخ را یادگارند و از روزگاران باستان با عرضه فرهنگ و تمدنی پویا، مذهب، آداب، سنن، شعائر مختص، هنرهای ظریفه بی‌بدیل را به جهان صادر کرده و با زبانی فصیح  در عرصه‌های جهانی نقشی فعال و پر رنگ به خود اختصاص داده‌اند.
ایران سرزمین پهناوری است که هر از گاهی آماج تحولات و دستخوش دگرگونی‌های فراوانی در عرصه تاریخی و سیاسی بوده است که گاهی طی قرن‌ها بر سایر ملل استیلا یافته و سروری و آقایی خود را برآنان حفظ و ثابت نموده و گاهی سینه‌ی پر مهر سرزمین‌اش آماج حملاتی توفنده و یورش‌های ویرانگر و ددمنشانه‌ی ملل و اقوام مختلف قرارگرفته است؛ اما جای بسی خوشوقتی و خوشحالی است که تمدن و فرهنگ آن همیشه‌ی ایام پویا و پایدار و بیدار بوده و در فراز و فرودهای تاریخی نه تنها در پستوهای زمانه مفقود نگردیده و تسلیم جبر روزگار نشده بلکه چراغی فرا روی اندیشه‌ و تاریخ و تمدن سایر ملل قرار داده است و ممالک دیگر از هم‌نشینی و حشر و نشر با ایرانیان در سایه سار تمدن و فرهنگ غنی آن قرار گرفته‌ و به راحتی آن را پذیرا شده‌اند؛ زیرا به اصالت و غنای آن وقوف کامل حاصل نموده‌اند. با نگاهی گذرا بر تاریخ پرفراز و نشیب ایران درمی‌یابیم کمتر کشور یا ملتی مانند ایران و ایرانی در صحنه گیتی به وجود آمده که تا این حد درگیر و دستخوش تحولات بوده و با چنان طوفان‌های سهمگینی از یورش ملل بیگانه سردرگریبان بوده و همه آنان را با غرور و افتخار پشت سر گذشته و فرهنگ کشور غالب را مغلوب غنای خویش قرار داده و با یورش‌های وحشیانه‌ای که به داخل خاک آن صورت گرفته روبه رو شده و با شجاعتی مثال زدنی با تاب و توان تمام مقاومت کرده و همیشه ایام شکست‌هایش آبستن نوآوری، خلاقیت، آزادی و استقلال بوده و در پس پرده پیروزی‌های شگرفی که تحصیل نموده ایثار و از خود گذشتگی و غنای فرهنگی و اخلاقنهفته‌ای به منصه ظهور نشانیده است. حتی در دوران کهن که در جهان آنروز تنها دو فرهنگ ایرانی و یونانی وجود داشت ایرانیان همواره در مقابل یونانیت ایستادگی کرده و چه بسا تحولات شگرفی را درمتن فرهنگ کهن آن دیار پدید آورده‌اند. مجموعه‌ای چنین سرشار از فرهنگ و ادب که سایر فرهنگ‌های مغلوب رادر خود جذب و حل کرده است و موجبات فراهم شدن فرهنگ و هویت اصیل ایرانی را پدیدار نموده و آنان را تکامل بخشیده، با نگاهی سطحی و گذرا و مقایسه‌ای کوتاه از فرهنگ غنی ایرانی با سایر فرهنگ‌های ملل مختلف جهان در می‌یابیم تمدن این ملت فرهیخته بی‌اندازه غنی و سرشار است و این غنای فرهنگی از کهن‌ترین آثار ادبی از شاهنامه همیشه جاوید و رباعیات حکیم عمر خیام و راز کشف الکل توسط زکریای رازی و قانون طب و شفای ابوعلی سینا که پدر طب نوین و جزو پیشگامان کالبد شکافی نامیده می‌شود گرفته تا جدیدترین آثار روح‌بخش و متعالی آن تابناک و درخشنده و تأثیرگذار و مشهود است.
پس از آنکه فرهنگ تعالی بخش اسلام وارد سرزمین پهناور ایران گردید دانشمندان و فیلسوفان ایرانی تأثیری بس شگرف و ماندگارروی تمدن اعراب بر جای گذاشتند و هنوز پس از سپری شدن چهارده قرن از هدیه شدن اسلام بی‌بدیل به ایران آثار عرفا و دانشمندان و ادیبان ایرانی در سراسر جهان ترجمه و تدریس می‌شود و نام دانشمندان ایرانی بیش از آنکه در موطن‌شان تکرار شده وبر سر زبانها افتاده باشد در لابه لای اوراق درخشان کتب دانشگاهی طراز اول جهان می‌درخشد و سر مشقی روح بخش برای ادبیات و نوشتارهای بی‌روح و خشن غربیان است؛ از این رو تأثیر شگرف ایرانیان بر تاریخ و تمدن غرب علی رغم ادعاهای توخالی غربیان غیر قابل انکار است و عظمت ابعاد الهی و هویت دینی و ملیتی ایرانی را یادآور می‌شود و همین اشاره کوچک شوق قلبی ایرانیان را برانگیخته و آنان را به کوشش بیشتر و تکاپوی فراوان‌تر فرا می‌خواند که پرمایه‌تر از دیروز در امروز سرافراز و امیدوار به فردا با اقتداری ستودنی سر در گریبان تحریم با سعی و تلاشی شگرف در پی هدیه ارزشمند اسلام ناب محمدی‌ (ص) به آیندگان هستند و این تلنگری بر تمامی ایر انیان فرهیخته است که با داشتن چنین بالندگی‌هایی به این فرهنگ غنی و پربار که انباشته از حکمت و فلسفه و دانش اصولی و خلق آثار ماندگاری از بُعد مادی و معنوی طی قرون و اعصار هستند و بایسته است از دیدگاه هویت اسلامی و ملی خویش از دریچه انصاف و غرور به تاریخ پرگهر سرزمین‌مان بنگریم تا به خود باوری عمیق گذشته دست یابیم. تاریخی که در پس آن معنویت راستین و هویت ایرانی مستور است و بررسی دقیق آن برایمان غرور و افتخار می‌آفریند وهمین غرور هویت ملی و مذهبی‌مان در استقلال و پویایی و بزرگی در عرصه‌های جهانی را به ما می‌نمایاند و حفظ هویت اصیل ایرانی و علاقه به مام میهن در تمامی شئونات زندگی بزرگ‌ترین سنگر دفاع در برابر تهاجمات فرهنگی و جنگ‌های نرم و سایبری و سیاسی و نظامی و اقتصادی در عرصه تحریم‌ها در مقابله با استعمارگران نوین و کهنه جهانی است.
استکبار جهانی که هیچ گاه طاقت مشاهده عظمت ایرانی و تمدن کهن ایران را در خود نمی‌دید از گذشته‌های دور تمامی هم و غم خویش را به کار برد و سعی کرد با تفسیر و تحریف و ترجمه غلط تاریخ مشرق زمین و علی‌الخصوص متون تاریخی ایرانی ترور معنوی و قتل عام فرهنگی و انحطاط فکری و کشتار اخلاقیات این ملل را تحت القای شرق شناسان زبده غربی آغاز نماید که عواقب القائات آنان پیدایش و تربیت انسان‌های بی‌هویت و از درون تهی و بیگانه از خود و بی‌ریشه‌ی غرب‌زده بود که نه خاطره‌ای ازگذشته داشتند و نه نگاهی به دورنمای آینده و نه معتقد به قضا و قدر بودند. نتیجتاً شرق‌شناسی و ایران‌شناسی از همان ابتدا حیله‌ای غرب گرایانه بود؛ زیرا غربی‌ها شرقیان را بسی دون پایه‌تر از خویش به حساب آورده و خود را در حکم (استغفرالله) خدایی زمینی برای شرقی‌هایی که از درون تهی کرده بودند قلمداد می‌نمودند و نتیجه آن تربیت شرق‌شناسانی بود که به شدت به محافل و منافع استعماری متمایل بودند و از لحاظ اساسی و سیاسی پیوندی ناگسستنی با محافل استعماری داشتند و در حقیقت تألیفات شرق شناسان مغرض غربی درباره تاریخ و تمدن شرق تاریخ سقوط و انحطاط شرقی‌ها بود نه ترجمه تاریخ عظمت و افتخار آنان، روی همین اصل استادان مختلفی برای تدریس در دانشگاه‌های ایران گسیل نمودند که روش‌های استعماری را در ایران ترویج دهند و به این طریق دنیای غرب نوپا و کوچک حقوق شرق باستان و بزرگ را نادیده گرفت و حقوق برحقه‌ی‌شان را پایمال و تاریخ و فرهنگ‌شان را به غارت و یغما برد و به میل خود تحریف کرد. در این راستا بسیاری از رجال سیاسی وقت ایران را به شدت غربگرا و شرق بیزار تربیت نمود که شخصیتی خود باخته و به شدت غربگرا داشتند و سعی می‌نمودند پیشینه تاریخی چندین هزار ساله خویش را نادیده بگیرند وهموطنان خود را تحت القائات غربی‌ها از درون تهی و متمایل به سراب غرب نمایند و این عناصر غرب‌گرا در راه نیل به این مقاصد شوم تحت لوای حکومت‌های قاجاریه و پهلوی موفقیت‌های شایانی کسب نموده بودند. اما هزار و چهار صد سال پس از مبعث پیامبر صلح و دوستی (ص) پیرمردی فرهیخته و فرزانه از ثلاثه پاک آن بزگوار در سرزمین ایران ظهور کرد که اقدامات مغرضانه و تهی کننده غربی‌ها را به خوبی دریافته بود و با دستی خالی و سلاح امید و ایمان و بردباری به مبارزه با این پدیده شوم و ارزش‌های ضداخلاقی و ضداسلامی و ضدانسانی که در ایران آنروز باب شده بود برخاست و با الگو قرار دادن آموزهای اصیل اسلام ناب جد خویش و قرآن پایدار، بر پشت خائنین به اسلام و طاغوتیان لرزه انداخت و بساط آنان را از بیخ و بن برچید و در طول رسالت چند دهه خویش انواع شکنجه، اهانت، ارعاب، توهین و تهدید و تبعید را همانند جد بزرگوار خویش متحمل گردید؛ اما چون ایمان کامل و آگاهی وافی مبنی به رسالت دین افروز خویش داشت هرگز به ستوه نیامد و از پای ننشست. ابراهیم‌وار به آرامی شروع به بت‌شکنی طاغوت زمانه نمود و علی‌وار در راه اعتلای اسلام جان فشانی نمود و آموزه‌های دین اسلام را که می‌رفت بیش از پیش رنگ باخته گردد در سرزمین ایران از نو شکوفا و پایه گذاری نمود و روشن‌گری‌ها و افشاگری‌های‌شان در مورد ظلم و ستم و اجحاف چراغی فرا روی مسلمین جهان نهاد که باری دیگر به پا خیزند و بر علیه ظلم و جور و تبعیض قیام نمایند و قیام اسلام که از جزیره العرب آغاز گشت و در طول قرن‌ها کمرنگ‌گردید؛ با تعالیم انسان ساز معمار بزرگ انقلاب جانی دوباره یافت و سی دو سال پس از قیام دلاور مردانه ایشان درخت اسلام با تقدیم خون هزاران شهید در سرزمین مقدس ایران که تربتش مزین به هشتمین امام همام شیعیان جهان و هزاران امامزاده بارور شده بود تکمیل‌تر و جانبخش‌تر به سرزمین‌های عربی صادر گردید و بیداری اسلامی نام گرفت. همان گونه که نام دین اسلام با نام حضرت محمد (ص) گره خورد؛ انقلاب اسلامی نیز با نام خمینی کبیر(ره)عجین شد و انقلاب ایران در هیچ کجای جهان شناخته نشد مگر با نام معمار کبیر و زنده گرداننده آن.
مردم سرزمین‌های عرب که از ظلم و جور و استبداد خودکامگان هم عصر خویش به ستوه آمده بودند به ریسمان محکم الهی که سرزمین ایران جانی دوباره در آن دمید و احیاگر و آغازکننده‌ی دوباره آن شد چنگ زدند و شگفتا که مدت رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) بیست و سه سال بود و مدت رسالت نوه بر حق ایشان بعد از سی دو سال یعنی معکوس عددی آن نتیجه بخش و پرثمرگردید و جانی دوباره در سرزمین‌های عربی دمید؛ دمیدنی که به حول و قوه الهی جرقه‌های نخستین آن در سرزمین غرب نیز آغاز گردیده و به امید خدا می‌رود که با به زیرکشیده شدن مجسمه استعمار و استکبار شکوفا و پویا گردد.
جرقه بیداری اسلامی از ایران آغاز و در سرزمین‌های عربی امتداد یافت، سرزمینی که متعلق به دنیای اسلام و خواستگاه تعالیم زندگی بخش اسلام بود که به مرور و تحت سیطره عده‌ای شاهزاده و خلیفه‌ی ثروتمند که مقام و ثروت برخلاف آموزه‌های اسلامی موروثی از پدر به پسر منتقل گردید و بنا به خواست و صرف عده‌ای فئودال به بوته فراموشی سپرده شد و دین اصیل اسلام با ترفندهایی که از سوی استکبار و استعمار و استبداد اعمال می‌شد می‌رفت که به یادها و بادها سپرده شود به همت مردم بزرگ و فرهیخته و شیفته اسلام ناب با رهنمودهای امام گونه رهبر معظم انقلاب باری دیگر شکوفا و پویا شده و روشنگری را آغاز نمود.
موضع آمریکا و کشورهای غربی در برابر کشورهای به پا خواسته واقعاً دچار تناقضات شگرفی است که هر ذهن آگاه و بیداری را به چالش می‌کشاند در طرفی در مقابل نود ونه درصد به پا خاسته سکوت کرده و جانب یک درصد فئودال را گرفته است. از طرفی در مقابل فریاد اسلام خواهی که در سرزمین عربستان و بحرین به گوش می‌رسد موضع بی‌طرفی را پیشه ساخته و استمداد بیداری اسلامی آنان را با گلوله‌های سربی و گازهای سمی پاسخ می‌دهد چرا که سران این کشورها مشتی شاهزاده‌های ثروتمند آل سعودی هستند که حساب‌های بانکی بی‌پایانشان گرداننده اصلی اقتصاد آمریکا و سایر دول ابر قدرت جهانی است. از طرف دیگر به دلیل علاقه‌ای که به نفت کشور لیبی داشتند به بهانه بمباران مواضع دیکتاتور لیبی فرزندان بی‌گناه آن دیار را تحت لوای نیروهای ناتو به خاک و خون کشیدند و اکنون که به خوبی دریافته‌اند در کشور سوریه جایگاه و پایگاهی ندارند با انواع تهدیدات و ارعاب و صادر کردن انواع قطعنامه و تنظیم تحریم‌ها آن کشور را در مضیقه قرار داده و از تروریست‌های قل چماق آن دیار حمایت همه جانبه نموده و دست‌های شیطانی استکبار که از آستین مشتی وطن فروش و خود فروخته درآمده و با قرار دادن مدرن‌ترین سلاح‌ها در اختیار تروریست‌هایی که خودشان به سوریه گسیل نموده‌اند جوانان آن دیار را زیر نقاب نیروهای دولتی به خاک و خون ‌کشیده و حمام خون راه انداخته‌اند.
استکبار جهانی که هیچگاه طاقت مشاهده عظمت ایرانی و تمدن کهن و پیشینه درخشان آن را در خود نمی‌بیند سعی کرد بیداری اسلامی را بهار عربی جلوه دهد؛ غافل از اینکه بهار عربی سرمنشأیی ایرانی و اسلامی دارد حال چه دلخواه سردمداران وقت باشد و چه نباشد و علی‌رغم میل مستکبران و خائنین به اسلام این عنوان را تا ابد روی خود یدک خواهد کشید؛ زیرا ایرانیان در طول تاریخ اولین‌های فراوان و اقتباس‌های بسیاریرا به جهانیان عرضه نموده‌اند که استکبار غرب هرگز جرئت قبول و اعتراف به آنان را در خود نیافته است. از آن جمله آنان، زمانی که عرب‌های جاهل دختران خود را زنده به گور می‌کردند دو بانو ایرانی به نام‌های « پوران‌دخت و آذرمی‌دخت » با اقتدار تمام بر بخش‌های عمده‌ای از کشور حکومت می‌کردند و همان هنگام که بیشتر کشورهای جهان از داشتن کوچک‌ترین تجهیزات دریانوردی محروم بوده‌اند نخستین زن ایرانی به نام « آرتمیس » کاپیتان و دریانورد بود و بانویی به نام «گردآفرید» سردار بی‌باک سپاهی عظیم بوده است.
بسیاری از آیین های مسیحیت از آیین میترایی ایرانیان اقتباس شده است که در هفت هزار سال پیش در این سرزمین مقدس متولد شد که حتی اسامی روزهای هفته غربی‌ها مدیون آن است و ریشه‌ای کاملاً ایرانی دارد؛. حتی آیین شکر گذاری یا عید پاک مسیحیان که به نام روز شکرگذاری معروف است از سنن کهن ایرانی الهام گرفته شده است، پرچم ترکیه امانتدار بیرق‌های باستانی ایران زمین و برگرفته از آیین میترایی است و رنگ قرمز و ماه آن بنا به اعتراف بیرق شناسان مغرض غربی همان آیین میترایی مهر و خورشید است و ترکیه تا قبل از حمله مسلمانان به ایران یکی از شهرهای کوچک ایران قلمداد می‌شد.
اگر سران دنیای غرب پس از وقوع خونبار جنگ‌های اول و دوم جهانی به فکر تدوین قانون حقوق بشر افتاده‌اند منشور حقوق بشر بیست و پنج قرن پیش از ایران به جهان صادر گردید و همان دنیایی که شعار حقوق بشر خویش را مدیون آموزه‌های ایرانیان است امروزه با هزاران مکر و خدعه و نیرنگ و تنظیم هزاران تحریم ناعادلانه برعلیه مردم ایران در بوق و کرنا می‌دمند که این تحریم ها به دلیل عدم تمایل آنان برای دست‌یابی ایران به انرژی صلح آمیز هسته‌ای است اگر ادعای آنان راست است چه دلیلی داشت که در طول جنگ نابرابر هشت ساله ایران با سردار تا بن دندان مسلح و شکست خورده قادسیه جنگ افزارهای کشتار جمعی را مانند نقل و نبات در اختیار آن بعثی از خدا بی‌خبر قرار می‌دادند تا در جبهه‌ها و جنگ شهرها بر علیه مشتی پیر وجوان و زن و کودک مورد استفاده قرار دهد؟ اگر داشتن سلاح میکروبی جرم است چرا آمریکا بعداز جریان فاجعه آمیز بمباران شیمایی هیروشیما و ناکازاکی و نابود کردن هزاران شهروند ژاپنی که تتمه آن هنوز پس از سپری شدن قریب یک قرن در مردم و سرزمین‌های‌شان باقی مانده است هنوز آن سلاح مخوف را در اختیار دارد و آنها را معدوم نکرده است؟  اگر ادعای به جایی دارند چرا سلاح‌های میکروبی خفیف را بر علیه زن و کودک بحرینی و برای خفه نمودن فریاد اسلام خواهی آنها به کار می‌برند؟ چرا داشتن آن سلاح‌های میکروبی برای اسراییل و انگلیس و آلمان و فرانسه و… منع جهانی ندارد اما داشتن صلح‌آمیز آن برای ایرانیان جرم و جنایت و تحریم و اختقان است؟ اگر دنیای غرب مسلمانان را تروریست می‌نامد چه توجیهی به نسل کشی مسلمانان طی جنگ ده ساله مسلمانان و صرب‌های بوسنی دارد و چه دلیلی داشت که مجامع جهانی در آن هنگام طبق معمول و برای خوشامد عده‌ای از خدا بی‌خبر مهر سکوت بر لب زده بودند.اگر مسلمانان ترویست هستند پس دانشمندان نخبه ایرانی را کدام جنایتکار شیطان صفتی مقابل درب خانه‌ خود و چه بسا مقابل چشمان سر وهمسر به خاک و خون می‌کشد؟و در سوریه حمام خون راه اندازی می‌نمایند و این شیطان صفتان دست پرورده جهالت کدام دولت غربی و مستکبر خدا ستیز هستند؟ اگر دول کشورهایی مانند انگلیس و هم پیمانان ناتو فریاد دموکراسی و آزادی ادیان سر می‌دهند چه توجیهی برای سوزاندان قرآن کریم آن هم نه توسط فردی عادی بلکه توسط مردی به ظاهر کشیش و مثلاً مرد خدا دارند؟ اگر سردمداران دنیای غرب احترامی به ادیان الهی قایل هستند از چه روی سربازان آمریکایی در کشور افغانستان که دین رسمی آن کشور اسلام است اقدام به قرآن سوزی کرده و با ادرار بر اجساد درگذشتگان به آنان اهانت و توهین روا می‌نمایند؟ اگر شعار میان تهی احترام به ادیان را سرلوحه امور خویش قرار ‌داده‌اند از چه روی به فرد شیطان صفتی مانند سلمان رشدی نویسنده مرتد کتاب موهن آیات شیطانی اجازه جولان در وادی مقدس قلم می‌دهند و او را آزاد می‌گذارند تا مانند حیوانی وحشی به پیامبر و دین مسلمانان حمله نموده و با وقاحت ناتمام به کتاب و مقدسات مسلمانان توهین و اهانت روا می‌دارد و پروروش یافتگان مکتب همان شیطان‌پرست در کاریکارتورهای موهنی به پیامبر عظیم الشان(ص) مسلمانان توهین می‌نمایند و بزرگان مملکت و جامعه‌ در مقابل آنان مهر سکوت بر لب می‌زند. آیا این است رفعت مسیحایی که از آن دم می‌زنند؟ آیا آزادی ادیان آن است که به زنان مسلمان اجازه داده نشود تا با حفظ حجاب اسلامی در رویداد بزرگ ورزشی سال شرکت بجویند و شرط آنان برای پذیرش زنان مسلمان بی‌حجابی آنان است این است عطوفت مسیحیان؟ آیا آزادی و دموکراسی در سراب غرب آن است که زن محجبه‌ای برای رعایت قانون و از روی اجبار  هنگام ورود به دانشگاه روی روسری خود کلاه گیس مصنوعی بکشد تا به این طریق مجوز ورود به کلاس را دریافت نموده و خود را غربی و آزاد معرفی نماید؟ آیا تاکنون مشاهده شده است مسلمانی به دین مسیحیت یا حضرت عیسی(ع) توهین یا اهانتی روا نموده باشد و یا در اقدامی متقابل اقدام به انجیل سوزی کرده باشد؟ پاسخ این سؤالات کجاست؟ چه کسی باید به این سؤالات جواب دهد پس بیراه نیست که نام بیداری اسلامی به قیام‌های مردمی عرب داده شود و بیداری اسلامی چه دلخواه کفار اسلام ستیز باشد و چه نباشد با نام خمینی کبیر (ره) و رهبری داعیانه رهبر فرهیخته انقلاب گره خورده است و به کوری چشم دشمنان اسلام بیداری اسلامی با حرکتی پرشتاب می‌رود که جایگاه خود را در قلب دنیای اروپا و آمریکا بگشاید و به انقلاب جهانی مهدی موعود (عج فرجه‌الشریف) پیوند بخورد.
در پناه دادار توانا سالم، تندرست، اسلامی و ایرانی بمانید…
 با تقدیم احترام سنبله برنجی